در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح انسان را در انزوا می خورد و
می تراشد ...
من نه به دنبال سیاست بازیم ، نه شعار میدم ، نه اصلا این حرفارو قبول دارم چون با مردمی که خودش نمی دونه چی می گه و چی می خواد همراه شدن یعنی وقت تلف کردن و خسته کردن خود، اینجا همه فقط زود جو گیر میشن همین ...
اینجا آرامش معنی نداره چون هرروز یه چیز تازه علم میشه ، یه روز مسکن، یه روز شغل، یه روز نفت، یه روز گاز، یه روز آب، یه روز بنزین ، یه روز هوا !!!
شایدم یه روز آزادی به معنای واقعی ، اما هنوز با اون فاصله زیادی هست چون هنوز تا میگی آزادی همه یاد بی حجابی و بی بندوباری و روابط جنسی میفتن !!!
هیچکی یاد نفس کشیدن نمیفته چون هنوز خیلی ها مثل اون جنینی هستن که تو رحم یه مادر معتاد پرورش یافته و وقتی هوای تازه رو تجربه می کنه گریه می کنه درد میکشه دوست داره دوباره همون خون مسموم رو بمکه چون عادت کرده به اون شرایط ...
اینجا هنوز نیازهای اولیه انسان مقام اول داره ، اینجا هنوز خریدن وسایل خونه و لباس نو خیلیا رو از ته دل خوشحال میکنه ، اینجا هنوز خیلی از خانوما طلا دوست دارن و اگه شوهره نخره خبری از چیزی نیست !!!
اینجا هنوز قیمت دخترا بالاست و قیمت زن با دختر حکایت جنس نو و دست دوم رو داره ، اینجا هنوز زن بودن خیلی از کارهارو راه میندازه ...
اینجا جهان سومه جهان سومم می مونه و کلماتی مثل در حال توسعه و رو به پیشرفت و این بازیا همش کشکه انگار که همه دنیا صبر کرده تا ما پیشرفت کنیم و بهشون برسیم خوب اونا هم دارن با سرعت نور میرن جلو تازه پیشرفت صنعت و تکنولوژی جای خود ، مغزارو چی کار کنیم افکار کی درست میشه بعد از 120 سال ؟؟؟ تازه اخیرا به یه سری تئوری دست پیدا کردن که در حد آموزش فرهنگ مصرف و تفکیک زباله و یاد دادن یه کمی استقلال به بچه ها و با توجه منافع تساوی حقوق زن ومرد و اینکه سعی کنیم معتاد نشیم و گازو آب و برق و اینارو هدر ندیم و این جور چیزاست ...
خوب اینم خوبه باز یه حرکتیه ... یعنی از هیچی بهتره
ترانه سگ است قصه جوانی من ...
سلام!
حرفهات خیلی قشنگ بود! و واقعا به دلم نشست! همه دنبال یافتن اون آرامش هستیم!
نوروزت هم مبارک باشه دوست خوبم
ممنون عزیزم نوروز شما هم مبارک خوش باشی
سلام ممنون از همدردیت . جز صبر کار دیگه ا از دستم بر نمیاد.